اندر احوالات مدرنیته
یاد دارم دوش ها پیش، گپ و گفتی مِن جانب خادمان میدیا تلویژن پیرامون البسه و البته نوع خلعت دلپسند برخی گرامی مردمان صورت بگرفته نظرات ایشان را همی جویا می شدندی.
جوانکی کیوان نام و عمر، تازه به 25 قد داده چُنین زبان می راند که: برخی خیابان ها چونان بزرگ تماشاکده هایی ژورنال شده استندی چندان که دسته هایی از ژیگول میگولانی مُد خفن به ناز و عشوه قدم ها برداشته، انواع کامگاری ها می نُمایند.... ییهو صفحه زندگی رقم خورده، باز هم همچُنان مُد هایی بسی خفن تر و دلبرانی عشوه نُماتر. چه بسیار تناقض ها که اندر این شهر فرنگ مشاهده نموده ام. برخی را اعتقاد بر این استی که می بایست همی صابر بود و گرایشات این شاب و شابه ها اندر زمان موجود مصداق عبارت شریفه «باری به هر جهت» هستندی.
وی فی الحال که زبان می راند خلعتانی مانتو نام را در ویترین جابجا نموده فی الاخر یکی را مورد اشاره قرار داده زبان چرخاند: خود سخت در تعجبم که چگونه ملکه ها و بانوان چنین مُدل البسه هایی فجیع پوشیدن می کنند که حق تر است نام «پالان جگر پاره » بر آنها نهاد.
دیگری نسائی ست پروانه اسم و عمر به 22. وی زِ استدن و به تن کردن اینچنین خلعت هایی راضی نُموده آن را حق الانتخاب هر شاب و شابه ای گفته می کرد و چُنین راز دل می گشود که: در نظرم پوشش ارتباطات مستقیم الحالی با مُد دارد و گر طراحان داخلی، طرح و مدل هایی مناسب ز حیث پوشش و زیبایی و پول مول ارائه می دادندی بانوان نیز به جای مدل های اجنبی و بیگانه که بسی دور از فرهنگ مایند از ایشان استفاده می نمودند.
دیگر بانویی سوسن نام و عمر به 27 می گفت: در یک کلام با چادر بسی راحت ترم و چنان حس می کنم که از دیدگان پلشت نامحرمان مصونم. فی المحافل زنانه پوششی کاملاً دگرگون و متفاوت دارم و خلعتی آزاد و راحت همی به تن می کنم. در جامعه کنونی گهگاهی چادر به صورت عادت وار و گهگاهی به شکل بهره مندی از یک موقعیت رخ می نماید؛ بسته به همین دلیل چه بسیار چادری هایی که از فلسفه، جایگاه و حرمت چادر پاک بی خبر استندی.
حال که قصه چنین شنودستی تو خود چه می اندیشی از بهر این خلعت های مجلس آرا و پوستین های برهنه نما؟ آیا د رنظرت سپاه سالارتاش غرب که اینگونه قافله سالاری مد را به دست گرفته و جوامع مسلمان را گرفتار به دام هجمه فرهنگی کرده است، نیک نتوانسته ذهن رسولان و فاضلان و نور چشمی های این مملکت را راغب به هر گونه مُدی کند؟ زبانم قاصر است از بیان پیامد های بی حجابی اندر این جامعه کنونی. به نظرت می بایست همچنان دست به سینه ایستاده و به دخول مُد های جلف و برهنه غرب، درود های چهان آفرین نثار کنیم؟ یکی نطق می راندکه: مرا فرو هِل تا اخذ تصمیمات مهم را به استخاره وا گذارم؛ دیگری می گوید: من هنوزم که هنوز است میان دو دل مانده ام و دیگری سر از چرتکه بر نداشته بی خبر از همه جا می گوید: صحنه، صحنه آشوب و تشویش است.
چه بگویم که مجال سخن نیست و شرح باقی داستان را القادر باالله.
کنون با تو ام جمال پیرامونت را بنگر، راز دل بگشا، دیدگاه تو چیست؟ تدبیر چه باید کرد؟
خداوند اذهانمان را اصلاح کناد و ما را از اندیشه های پلید غرب در امان نگاه دارد.
آمین